حدود یک صد سال از تاریخ تولد روانشناسی دین به صورت رسمی میگذرد. یعنی تقریباً مقارن با روانشناسی علمی جدید، روانشناسی دین هم متولد شد و تحقیقات ادامه پیدا کرد.به طور کلی در شکلگیری روانشناسی دین امروزی، چهار سنت روسی، انگلیسی-آمریکایی، آلمانی و فرانسوی، سهم عمده داشتند که با بررسی این چهار سنت میتوان تاریخچه شکلگیری روانشناسی دین را پیگیری کرد:
1.سنت روسی:
دانشمندانی مثل ایوان پاولف و گرجیف در این سنت قرار می گیرند. روانشناسی دین در روسیه مدت ها هم به لحاظ ی و هم به لحاظ زبانی دچار انزوا بوده است.روانشناسان دین در روسیه مدت ها وقت خود را صرف این کردند که توضیح دهند چرا شهروندان ایشان آن قدر سرسختانه مذهبی بودند و نیز به دنبال راه هایی بودند که آنان را به جانب الحادگرایی ستیزه جویانه سوق دهند. برخی دیگر پیرو دیدگاه طبقاتی مارکس بودند که دین را دروغ می داند؛محققان دیگری که دیدند دین از جوامع کمونیست رخت بر نبسته است، از أصول عقاید مارکسیستی روی برگرداندند و در صدد بر آمدند که ریشه های دین را در تمایلات فردی و شرایط زندگی که خصلتی جهانی دارد بجویند.برخی پژوهشگران، دست کم به طور ضمنی، اقرار کردند که دین برانگیخته پدیده هایی است که خاص جامعه طبقاتی نیست _ پدیده هایی نظیر رنج روحی و ترس از مرگ از جنبه منفی، و نیاز به تجربه های لذت آور و تعالی بخش از جنبه مثبت_ و بنابراین پیشنهاد کردند که برنامه ای برای آموزش زیبایی شناسی تنظیم شود تا به نیازهایی پاسخ دهند که در گذشته از طریق عناصر زیبایی شناختی سنت دینی برآورده می شد.
2. سنت انگلیسی - آمریکایی:
روانشناسانی هستند که در انگلیس و آمریکا تحقیقات را انجام دادند. نمونه کارهای آنها مثل گالتون، ویلیام جیمز،هال و دیگران که نگاهشان یک نگاه تجربی به دین بود. رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی، مهمترین ویژگی این سنت است. گالتون دانشمند انگلیسی، بنیانگذار روانشناسیِ تفاوتهای فردی است و نخستین کسی است که از روش آماریِ همبستگی در این زمینه استفاده کرد. استنلی هال از بنیانگذاران روانشناسی دین در آمریکا است. وی برای این منظور دانشکده روانشناسی دین در دانشگاه کلارک را تأسیس کرد. جیمز لوبا و ادوین استاربوک نیز از شاگردان برجسته هال هستند که بر مطالعه تجربههایی چون ایمانآوری، دعا و حالات عرفانی با کاربرد روشهای پرسشنامه، مصاحبه شخصی، زندگینامههای خودنوشت و دیگر روشهای تجربی که قابل تجزیه و تحلیل، ردهبندی و سنجش آماریاند، تأکید داشتند.
3. سنت آلمانی:
نگاه یا سنّت دوم که به آن سنّت آلمانی میگویند.کسانی مثل فروید، یونگ،وونت،اریکسون، اُتو، شلایر ماخر ـ اگرچه اُتو و شلایر ماخر فیلسوف هستند نه روانشناس؛ ولی سنخ کارهایشان و کارهایی که انجام دادهاند روانشناسی دین است ـ در این سنّت قرار میگیرند و کارهایشان مقداری بیشتر جنبة تبیینی دارد و ابعاد عمیق ترِ دینداری انسان را بحث میکنند و با آن سر و کار دارند و نظریههای جدّی دارند که هم دیدگاههای منفی دارد و هم دیدگاههای مثبت.در حالی که در آمریکا، عمدتاً روانشناسان، روانشناسی دین را پیشرفت دادند، در آلمان، این رشته بیشتر زمینه کار و در قلمرو بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود. برای مثال در آثار شلایر ماخر، دیدگاه روانشناختی در مقایسه با موضع الهیاتی، در درجه دوم اهمیت داشت.
4. سنت فرانسوی:
دیدگاه سوم سنّت فرانسه یا فرانسوی است که نگاه آن بیشتر نگاه مرضی است.ژان مارتین شارکو، پیر ژانه، تئودور فلورنو، ژرژ برژه، و ژان پیاژه از پیشروان این سنت به شمار میروند.عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی در زمینه روانشناسی دین، آثاری است که در حیطه روانشناسی مرضی عرضه کردهاند، اگر چه علاقه به بحث درباره ارتباط بیماری روانی با دینداری، در دو سنت دیگر نیز وجود داشته است، اما در فرانسه، برخی از بزرگترین آسیبشناسان قرن نوزدهم، توجه مستمری به این امر نشان دادهاند.
منابع:
1_ کتاب روانشناسی دین_اثر دیوید ولف
2_مصاحبه ی حجت الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی _ پایگاه اطلاع رسانی حوزه: hawzah.net
3_مقاله ی سعید متقی فر _ دانشنامه باقرالعلوم: pajoohe.ir
درباره این سایت